loading...

رویــــــــ پیمان قلبها ـــــــــــا

رویاهایم همدم لحظه های من

بازدید : 348
شنبه 30 آبان 1399 زمان : 8:37

بزرگه داره مستند حیوانات و میبینه .. کوچیکه یه مداد دستشه و ازش گرفتم و گریه میکنه بهونه میگیره چون یه کوچولو سرما خورده .. باید دوباره برم بخوابونمش و بعد برم به کارام برسم ..

و دارم میخوابونمش و اعتیاد به گوشی چیز مزخرفیه و البته شیرین

میخواستم بگم که وقتی بچه‌‌‌ای و یه چیزی رو دوست داری اگه بزرگ بشی و بهترشم گیرت بیاد بازم همونی رو میخوای که تو بچگی میخواستی مثلا وقتی یه جعبه مداد رنگی‌‌‌ای رو که تو بچگی دوست داشتی موقعی که بزرگ شدی اگه بهتر و قشنگترمش گیرت اومد دوستش نداری همونی رو میخوای که قبلا تو بچگی دوست داشتی..

دل من حسش اینه الان .. من همونی رو میخوام که قبلا دوست داشتم و دارم .. الان بهترشم گیرم اومده ولی حس من اون یکی رو بیشتر دوست داره .. این قانون مال بچه‌هاس .. مثلا وقتی یه بچه‌‌‌ای عاشق یه لباسیه اگه بهش بگی اون لباست کهنه شده بیا این نویه رو بپوش میگه نه من اونو دوست دارم ..

منم الان به دلم دارم میگم بیا ببین این یکی چقدر بامزه تره چقدر شیرینتره چقدر واقعی تره دلم میگه نه من اونو دوست دارم میگم بابا این همونه خودشه میگه نه اون به من میخنده میگم بابا بیخیال تو خیلی دیگه داری سخت میگیری خنده که خوبه بیچاره خندش گرفته دیگه خودتم خنده ت میگیره والا بخدا از اینجور حرفا میگه نه من خندم نمیگیره میگم برو گم شوووو کثافت چقدر تو نچسبی میگه میدونم چیکار کنم میگم خب من که نمیتونم کاری کنم این حس آدماس زورشون که نمیشه کرد تازه شم باید خدا رو هزار بار شکر کنی که هست و میاد میگه آره واقعا خیلی خوشحالم که هست و میاد


عقل : من از طرف دل عذرخواهی میکنم باید عرض کنم که من خیلی شاد و شنگولم از اینکه هستی و میای تا صداتو بشنوم و اینکه باهات حرف بزنم همه اینا خیلی برام باارزشه اندازه یه دنیا

و دل اگه چیزی میگه الکی واسه خالی کردن خودش مجبوره اینجا رو خط خطی کنه و دل هم از داشتنت مسروره شدیدا

پ.ن: نمیدونم اینورا میای یا نه ؟؟ .. ولی خودم فکر میکنم آدرس اینجا یادت رفته باشه ..‌

ایران ومالزی وسیاست خارجی
بازدید : 190
جمعه 29 آبان 1399 زمان : 2:37

یافتم یافتم آنچه را خواستم یافتم

فهمیدم چیکار کنم که مطمئن شم اینجا میاد یا نه

الان اگه این پست و دیدی جان من قسمت میدم یه تک بزنی رو گوشیم(نترس مطمئن باش بعدش بهت زنگ نمیزنم)

گفتم جااااان من اگه هر وقت اومدی اینجا و پستا رو دیدی یک بار تک بزن جاااان من قسمت دادم

خب حالا پس خیالم راحت میشه اگه اینجا میای متوجه میشم

اگه تک‌ نزدی پس نمیای و من راحت میتونم اینجا پشت سرت حرف بزنم

ایا اقلیم کردستان عراق تهدید است؟
بازدید : 219
چهارشنبه 27 آبان 1399 زمان : 21:38

نوشتن خوبه .. اونقدر خوب که میتونه آدمو خالی از استرس کنه خالی از بغض کنه البته من الان نه استرس دارم و نه بغض، خواستم یه چی گفته باشم مثلا

تنهایی هم قشنگیای خودشو داره ، الان آقایی بچه‌ها رو یه سر برد خونه مامانش اینا ، منم هنوز ناهارمو نخوردم ، عادت بدی که خیلی وقته پیدا کردم اینه که موقع ناهار اول خودم به بچه‌ها ناهار میدم و بعد که نوبت خودم میرسه اشتها ندارم .. و این عادت بعد بزرگه رو بدعادت کرده که خودش نخوره یا اگه میخوره سرسری بخوره و من چقدر بابت این اشتباهم حرص میخورم همیشه ..

میدونی .. انگشتام دوست دارن تایپ کنن اینکه چی رو نمیدونم ولی خیلی دوست دارن تایپ و کنن و ثبت کنن چون دیشب که داشتم خاطرات ده سال پیش و میخوندم خیلی بهم چسبید و با خودم گفتم چقدر حیف که این مدتی که گذشت نیومدم اینجا و خاطره‌هام همش فراموش میشن ، چونکه آلزایمر دارم شدید

پس فک کنم از این بعد بیشتر بیام و بشم همون دختر وبلاگی قدیمی

و چقدر بهتر میشه با موبایل تایپ کرد و انگار سریعتر

به امید یه هوای تازه تر

از هر فرصتی برای کار خیر استفاده کن!
بازدید : 207
سه شنبه 26 آبان 1399 زمان : 14:37

دلم میخواد گریه کنم .. دلم میخواد برم گم شم تو کنج اتاق اینقدر گریه کنم تا هر چی تو این دل لامصب من هست بیاد بیرون و با اشکام از دستشون خلاص شم .. بچه‌ها هستن .. نمیشه گریه کرد .. فکر میکردم با نوشتن سبک میشم و توی یه لحظه اینقدر بغض دارم که حس میکنم ممکنه بترکم .. بچه‌ها هستن .. نمیشه .. بزرگه یه چیزی ازم میپرسه سرسری جواب میدم بعدش وجدانم ناراحت میشه .. کوچیکه منتظرم خوابش بیاد برم بخوابونمش .. چون خستم .. میخوام بخوابم .. همش بخوابم .. فکر نکنم ...

خاک تو سرم .. واقعا ‌‌.. اینقدر آدم ضعیف .. اینقدر نچسب .. اینقدر لوس .. از خودم خسته م .. اما حق دارم .. به دلم حق میدم .. هیچکی نمیتونه بفهمه .. فکر میکردم تا حالا اون میفهمه حالا مشخص شد اونم نمیفهمه .. خدا میشه منو بسازی دوباره .. میدونم میشه .. ولی دلم خیلی خرابه .. حالش بدجور خرابه .. اون خوب نمیشه .. اگه هم بشه همیشه تو حسرت و انتظار میمونه ...

من امروز فقط میخوام اینجا بمونم .. بزرگه صدام میزنه .. باید برم ..

دعای هفتم صحیفه سجادیه برای رفع بیماریها بخصوص بیماری کرونا

بازدید : 140
سه شنبه 26 آبان 1399 زمان : 14:37

بازم زنگ نزد .. و من اینجا بس منتظر نشستم و دلمو خوش کردم که اون زنگ میزنه رو چه حسابی .. امروز نمیزنه فردا هم نمیزنه ... نمیخوام منتظر بشینم .. از انتظار متنفرم ..

بابا اون دیگه مثل گذشته نیست .. بخدا مشغول زندگیشه وقت نداره ... باید باور کنم اصلا به من فکر نمیکنه .. منم باید برم .. برم بیخیال شم .. اینقدر خودمو خسته نکنم .. خب مگه دست منه .. من که میخوام بیخیال شم .. بخدا نمیشه باید بگذره .. اصلا چرا اومد باز .. چرااااااااا ... من رفتم دنبالش .. تقصیر خودمه .. غصه باید بخورم .. باید قبول کنم ‌.. باید اینقدر دمغ و پکر بشم تا از سرم بیوفته ..

دیگه منتظرش نمیمونم .. ...

کاشکی به آسونی همین حرف بود و نمیموندم ..

دعای هفتم صحیفه سجادیه برای رفع بیماریها بخصوص بیماری کرونا

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی